حالـــــــا حرفـــــــهايمان بمـــــــاند برای بعد؛
.
دلخوری هـــــــامـــــــان،
.
دلـــــــتنگی هـــــــامـــــــان،
.
و تمـــــــام اشکـــــــهای مـن
فقط بگو
. . .
.
.
.
.
با او چـــــــگونـــــــه ميگـــــــذرد؟
کــــــه با مـن نمی گذشت
نظرات شما عزیزان:
واژه هایی که عاشقانه می شوند …
ترانه می شوند و یکی میخواند و چه دردآور است …
عاشقانه هایی که می نویسی جز او …
همه را به یاد عشقشان بیاندازد…
و تو …
همچنان بنویسی بدون این که عشق کسی باشیو یا حتی در یاد کسی … ممنون از دل نوشتت
عشق را بچشید طعم \"کشک \" میدهد
و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز سالهاهست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا؟
خانه کوچک ما سیب نداشت!